تحلیلی بر بیانات مقام معظم رهبری در دیدار رمضانی با دانشجویان
اسفند 1403
دیدار آقا با دانشجویان دارای چند بخش بسیار مهم بود؛ قبل از اینکه خود بیانات رو شروع به بازخوانی کنیم، ابتدا نیاز داریم مبنای قرآنی سخنان دیدار با دانشجویان رو درک کنیم.
در کتاب «سی آیه سیاسی» که به مبنای قرآنی مهم ترین تصمیمات نظام اسلامی پرداخته، قسمتی وجود داره که به اصل دشمنی دشمنان با جمهوری اسلامی میپردازه. در این قسمت صریحا دشمنی با نظام اسلامی را مسائل فرعی به عنوان مثال، توان موشکی یا هسته ای نمیداند، بلکه معتقد هستند دشمنان با اصل دین اسلام مشکل دارند.
حالا چرا؟!
دین اسلام و یا اصل اسلام ناب محمدی (صلی الله علیه) مهم ترین رکن خود را استقلال میداند.
یعنی عبودیت خدا و نفی عبودیت غیر از او
عبودیت یعنی وابستگی کامل به خدا و استقلال روبهروی غیر از آن، دشمن با دینی مشکل دارد که مردم رو به جهاد و استقامت و استقلال دعوت می کند تمام سعی دشمن وابستگی فکری مسلمانان و جوامع هست تا از این طریق وابستگی اقتصادی و نظامی و غیره بسازد.
حال با توجه به این مبنا در قسمتی از بیانات حضرت آقا به دو مواجه عمیق جوانان با غرب میپردازد:
مواجه اول خود باختگی یعنی مواجه ای که جوان ایرانی را به جای دیدن پیشرفت غرب و افزایش انگیزه در جهت این پیشرفت واقعی و باطنی به ضعف داخلی و خود تحقیری در مسائلی دچار می سازد که حتی نقاط قوت خود ما هچون خانواده و حیا و… را نمیبیند.
در این مواجهه، جوان ایرانی نگاهی سطحی به جوامع غرب و پیشرفت دارد در حدی که تنها این پیشرفت را نتیجه تغییر سبک زندگی یا لباس میداند.
اما نه خبری از تولید علم نه عالم هست.
شما میبینید نتیجه حکومت رضا خانی در اواخر پهلوی اول این بود. جامعه ایرانی در حکومت، نه لباس نه دانشگاه ایرانی داشتند.
مواجهه دوم بیداری هست خودیافتگی و شناخت درست غرب
در این مواجهه، ما با دیدی نسبت به اتفاقت رخ داده مثل قحطی، جنگ جهانی اول، قرارداد دارسی و کودتای ۲۸مرداد به این شناخت درست از غرب رسیدیم.
شناختی که میگفت غرب منافع خودش را در هر مرحله به دیگر کشور ها دیکته میکند.
مثالش آقای مصدق است؛ در صنعت ملی وابسته امریکا بود؛ در مقابل انگلیس؛ ولی چون به نفع امریکا نبود سرنگون شد.
یکی از بزرگترین دستاورد های امام (رحمة الله علیه) همین موضوع هست؛ امام با مردم حرف زد هویت تاریخی و فرهنگی را به ملت بازگرداند.
امام تعریفی دوباره از ملت برای ایرانیان ایجاد کرد.
امام درباره سیاست انفعال سازنده و وابستگیساز هم ایستاد.
پس نکته مهم اول درک چرایی دشمنی با ایران و نحوه مواجهه با این موضوع از سمت جامعه روشنفکر و روحانیت هست.
در بعد مذاکره:
فهم به این مقدار هست؛ آقا مذاکره با دولت فعلی آمریکا را کاری بی نتیجه میداند.
مذاکره با دولت فعلی یعنی تن به خواسته های بیش از حد و اندازه دادن آن ها؛ نتیجه مذاکره چه چیزی خواهد بود؟!
تجربه اوکراین، لیبی، عراق و… نشان میدهد، امریکا دنبال خلع سلاح هست، امریکا دوباره بحث موشکی و هستهای را مطرح میکند و خلع سلاح کامل را میخواهد. اما نتیجه این کار در تاریخ همواره جنگ و استعمار همان کشور توسط امریکا بوده.
اگر هم ما قبول نکنیم، احتمالا در بازی رسانه ای دشمن و نشان دادن ایران جنگ طلب، گیر خواهیم کرد که نتیجه این موضع هم جنگ هست.
ما نه به دنبال جنگ هستیم نه مذاکره.
ما دو سیاست کلی رو دنبال میکنیم:
۱. رفع تحریم ها و بی اثر ساختن آن و نقش منطقهای فعال برای دست بالا داشتن در منطقه
مثال: در دوره اول ترامپ هم بحث صفر کردن نفت ایران مطرح شد اما نتیجه اش زدن آرامکو توسط یمن و گرفتن چند نفتکش اروپایی بود که با شکست این سیاست روبه رو شد.
۲. رفع بروکراسی تولید داخلی و حمایت از تولید کنندگان و دانش بنیانها در داخل در واقع سیاست جمهوری اسلامی در مقابل دشمن استقامت کردن و بی اثر ساختن تحریم ها هست.
در مواجه با دشمن آنچه که مبنای قرآنی و سنت الهی هست ما چندین مواجه داریم:
مقاومت فعالانه -نرمش قهرمانانه -سازش ذلیلانه
جمهوری اسلامی در مقطعی نرمش قهرمانانه که استراتژی مقطعی و به دلیل مصالح جامعه با نظر آقا بود، ادامه داد
ولی آنچیزی که الان سیاست خارجه ما طبق آن جلو میرود مقاومت فعالانه میباشد. این روش همواره مورد پذیرش اسلام بوده برخلاف تصورات که باعث افزایش فشار میشود اما در آیه ۱۲۰ آل عمران تاکید شده مقاومت همراه با تقوا باعث گشایش میشود. اینگشایش، در همه ابعاد فرهنگی و اقتصادی و غیره نمود دارد.
در این نوع تکنیک هدف مایوس ساختن دشمنان، طبق آیه شریفه از تهدید ها و تحریم ها هست.
خداوند نیز بارها در قرآن هشدار داده هر ملتی که مقاومت کرد و استقامت ورزید نه ترسی بر آنان هست نه اندوهگین میشود.
برخلاف تصورات سازش با دشمنی که سودای برتری بر ما دارد نه تنها باعث امنیت اقتصادی و اجتماعی نمیشود بلکه باعث پسرفت آن در جامعه هست زیرا چنین دشمنی هیچ وقت نمیگذارند ملت های تحت سلطه خوبش به هر میزانی که بخواهند تصمیم بگیرند و عمل کنند؛ نمونه اش کودتای ۲۸مرداد ملت...
ایرانیان یکتصمیمی برای آینده کشور خود گرفتند؛ اما چون به نفع رژیم های سلطه گر نبود اجازه این کار رو به مردم ندادند این شد که مصدق رو سرنگون کردند.
نکته بعدی که آقا گفتند، ما با این دولت مذاکره نمیکنیم این دولت همان دولتی بود که مذاکره قبلی را پاره کرد و دور انداخت.
حال چرا نباید اعتماد کرد؟
قرآن کریم در مورد اعتماد به دشمنان از لفظ شیطان استفاده میکند؛
میفرماید شیطان فقط ابلیس نیست، بلکه هر نظام شری که در دنیا هست جزء شیاطین هستند. طبق سنت الهی هرکس به جای ولایت خدا و استفاده از ظرفیت های درونی به دشمنان اعتماد کند و ولایت آن ها رو برگزنید. نتیجهای جز سرگردانی و حیرت نخواهند داشت، زیرا این روش شیطان هست که وعده های به ظاهر جذاب میدهد اما هدفی جز منافع خود ندارد و انسان را متوهم میسازد.